عکس و بیوگرافی هوتن شکیبا بازیگر سینما و تلویزیون + زندگی نامه
عکس و بیوگرافی هوتن شکیبا بازیگر سینما و تلویزیون + زندگی نامه
عکس و بیوگرافی هوتن شکیبا
عکس و بیوگرافی هوتن شکیبا بازیگر سینما و تلویزیون + زندگی نامه . در این قسمت بیوگرافی و عکس های هوتن شکیبا بازیگر سینما،
و تلویزیون را برای شما قرار داده ایم. همراه کاشمر سلام باشید.
هوتن شکیبا متولد بیست و چهار خرداد ۱۳۶۳،
در سنندج میباشد و اصالتاً کرد است.
وی دارای مدرک کارشناسی کارگردانی ،
از دانشگاه غیر انتفایی سوره میباشد.
بیوگرافی هوتن شکیبا
نام و نام خانوادگی هوتن شکیبا
زمینه فعالیت سینما
تولد ۲۴ خرداد ۱۳۶۳
محل زندگی تهران
ملیت ایرانی
پیشه بازیگر
مدرک تحصیلی لیسانس کارگردانی
از کارهای معروف او میتوان به بازی در فیلم ،
سینمای طبقه هساس و نمایشهای همچون مترسگ،
جن گیر، بر پهنه دریا، باغ آلبالو و.. اشاره کرد،
همچنین صدا پیشه عروسک (دیبی) در سریال،
کلاهقرمزی ۹۳ کلاهقرمزی ۹۴بوده است
گفتگو با هوتن شکیبا
همین ابتدا برویم به گذشتهها، آن هم گذشتههایی،
نه چندان نزدیک و اینکه هوتن شکیبا ،
از چه خانوادهای، چه دیاری و چگونه ،
به دنیای نمایش و تصویر وارد شد؟
هوتن شکیبا: متولد «تهرانم» ولی بزرگ شده «سنندج»،
و بیشتر خود را سنندجی میدانم.
درخانوادهای بزرگ شدم که مادرم فرهنگی بود،
معلم ابتدایی و پدرم کارمند بود.
خانواده مادریم اهل هنر هستند، دو دایی دارم،
که فارغالتحصیل هنرهای زیبای سالیان قبل هستند.
اکثر آدمها تجربه هنری خود را با نقاشیهای،
دوره کودکی شروع میکنند برای شما چگونه بود؟
هوتن شکیبا: برای من هم با نقاشی شروع شد،
و یک خاطره جالب از این نقاشی کشیدن هم،
دارم که بد نمیدانم از آن بگویم. ۵، ۶ ساله بودم،
برای کیهان بچهها فرستادم، نقاشی از چهره ،
یک مرد با سبیل! که برای خود ماجرا شد.
چه ماجرایی؟
نقاشی را «هومن» برادرم برایم به مجله ارسال کرد.
چند هفته صبر کردیم تا خبری از چاپ نقاشی ،
در روزنامه شود اما نشد، درنهایت هم،
به جای چاپ نقاشی،
نامهای از مجله برایمان ارسال کردند با این مضمون:
«ما این نقاشیها را چاپ نمیکنیم ،
تا بگوییم چه نقاشی خوبی است،
بلکه نقاشیها را چاپ میکنیم که خود کودک،
نقاشی خودش را ببیند، نقاشیای که شما میکشید ،
و به اسم او ارسال میکنید!
باعث میشود، کودک همیشه وابسته به شما بماند…»
یادم میآید پدر در پاسخ به کیهان نوشت:
«ما حتی در انتخاب رنگهای این نقاشی،
دخالتی نداشتیم، تمام این نقاشی را،
خود پسرم کشیده است، فقط اسم و مشخصاتش را،
ما نوشتیم، آن هم برای اینکه هنوز کوچک است و سواد ندارد.»
همراه نامه پدر، یک نقاشی دیگر برایشان ارسال کردم،
این بار نیز طرح یک مرد با سبیل بود.
چند هفته بعد، نقاشی دوم چاپ شد،
حتی یادم است به اشتباه نوشته بودند:
«هوتن شکیبا- ازتهران» و در جواب نامه پدر هم،
یک سؤال پرسیده بودند و آن اینکه،
چرا فقط چهره مرد میکشد؟ آن هم مردی با سبیل!
برای من هم سؤال شد، چرا همیشه ،
چهره یک مرد با سبیل؟ و اما الان هوتن شکیبا ،
که مقابل من نشسته است نیز مردی است،
با سبیل، سبیل چه سمبلی برایتان دارد،
که از کودکی تا این روزها با شما آمده است؟
زمانی در نقاشیهایتان حال برصورتتان؟
هوتن شکیبا: آن زمان به تقلید از دایی هایم بود،
نقاشیهای آنها بیشتر از مردانی بود که،
در روستاها زندگی میکردند یا دستفروشها و…
و این طیف افراد، آن روزها، عموماً سبیل داشتند،
من از داییهایم کودکانه تقلید کرده بودم.
تا همین چند سال پیش، سبیل را دوست نداشتم،
تا اینکه در یک نمایش طبق کاراکتر نمایش،
باید سبیل میگذاشتم و گذاشتم، همه گفتند،
به چهرهام میآید، همین شد که سبیل بر چهرهام ماند (خنده).
چه شد هوتن شکیبا نقاشی را کنار گذاشته،
به صحنه نمایش و تصویر پیوست ؛
یا نه هنوز نقاشی را حرفهای دنبال میکنید؟
موسیقی هم کار کردم ولی کنارش گذاشتم.
چرا؟
کودک کمرویی بودم و همین کمرویی، نواختن ساز را،
برایم سخت میکرد.جالب است بگویم پای،
صحبت خیلی از بازیگران که نشستم متوجه شدم،
آنها نیز مانند کودکانی خجالتی بودند و حتی هنوز هستند.
چطور! بازیگرانی که دهها و دهها کاراکتر را،
برصحنه برای مردم بازی میکنند ،
در فضای شخصی خود خجالتی هستند؟
هوتن شکیبا: نخستین مرتبه که برای اجرای،
نمایش مقابل تماشاگران قرار گرفتم، تمام بدنم،
از هیجان میلرزید ولی به محض اینکه مقابل،
تماشاگران ایستادم، انگار از قالب خود خارج شدم،
یک آدم دیگرشدم، دیگر خودم نبودم، دیگر خجالتی نبودم،
صحنه رازی دارد که تو را تغییر میدهد ،
و اما جذابترین زاویه بازیگری آن جا است،
که یک بازیگر بر عکس همه آدمهای دیگر ،
فرصت دارد زندگی ۱۰۰ انسان دیگر را نیز زندگی کند…
از نقاشی و ساز گفتید و این دو هنر،
این روزها هم با شما هستند یا نه؟
نقاشی ماند، هر زمان دلم میگیرد،
یک پارچه میاندازم روی صندلی! شروع به نقاشی کشیدن میکنم.
باز یک مرد با سبیل؟
نه! (خنده) دیگر چهره نمیکشیم،
اینبار طراحی اشیا برایم جالب است.
برگردیم به نمایش و دنیای نمایش،
نخستین مرتبه که بر صحنه رفتید ،
چه زمانی بود و این تجربه به چند سالگی شما برمی گردد؟
هوتن شکیبا: چهارم ابتدایی بودم، در شهر سنندج،
مدرسه نمونه مردمی (انقلاب) در منطقه مبارک آباد ،
و ماجرا از آنجا آغاز شد که، دانشآموز کمرو مدرسه ،
که شاگرد زرنگ بود و درسخوان، یک روز معلم پرورشی،
(آقای قمری) آمد سرکلاسشان و روبه او گفت:
« هوتن!برای جشن ۲۲ بهمن در گروه نمایش شرکت کن»
آقای قمری که این جمله را گفت و من بهت زده جواب دادم:
«من! چشم آقا معلم.ولی من فقط میتوانم ؛
ادای عبدلی و اوستا را تقلید کنم.»
همان زمان یکی دیگر از بچههای کلاس گفت:
«منم میتوانم نقش اوستا را در کنار هوتن (عبدلی) بازی کنم.»
آقای قمری گفت: «بیایید همین الان جلوی کلاس،
کمی بازی کنید ببینم چی بلد هستید»
من و همکلاسیام به شکلی نقش بازی کردیم ،
که کل همشاگردیها همراه معلم قهقهه میزدند.
این روزها بیشتر نقشهایی که بازی میکنید ،
کمدی است و به گذشته هم که نگاه میکنیم ،
بازیگری را با کاراکتر طنز «عبدلی و اوستا »،
آغازکردید، چرا اینهمه علاقه به نقش کمدی،
صدای خنده را دوست دارید؟
هوتن شکیبا: بله دقیقاً صدای خنده برایم،
زیباترین صوت است تنها صدایی که وقتی،
بر صحنه در حال نقش بازی کردن هستید،
مستقیم دریافت میکنید صدای خنده است.
اکثراً خانوادهها بیشتر از اینکه نگاه ،
به استعداد هنری فرزندانشان داشته باشند ،
تأکید بر درس خواندن دارند، نگاه والدین شما چگونه بود؟
مادرم زیاد مخالف نبود پدرم سالها مخالف بود،
و دائم میگفت با جدی گرفتن تئاتر و نمایش،
به هیچ کجا نمیرسی، درآمد کافی برای،
زندگی آیندهات نخواهی داشت و روزگارت سخت میگذرد.
دوست داشتم حرف پدر را گوش کنم،
همین شد که به سراغ علاقه دومم رفتم،
علاقه به زیست شناسی و جانور شناسی.
(خنده) جانورشناسی!؟
هوتن شکیبا: دبیرستان تجربی خواندم،
همین شد که به این رشته علاقهمند شدم.
پدر هم که میدید به جانورشناسی علاقه پیدا کردم ،
تشویقم میکرد. تا اینکه روزی از روزها،
که دوره دبیرستان آن هم سال سوم را میگذراندم،
صدایم کرد و گفت: «بیا برویم بیرون قدمی بزنیم».
همراه پدر شدم. در حال قدم زدن رو به من کرد و گفت:
«پسرم! هر چقدر فکر میکنم،
الان همه آدمهای دکتر، مهندس هم بیکارند!
برو در رشتهای بیکار شو که دوستش داری!»
باورم نمیشد، پدر چنین حرفی را میزند،
این جمله پدر اوج عشق را در وجودم ایجاد کرد ،
و از آن به دنیای علاقهام بازگشتم،
پیش دانشگاهی هنر خواندم و تصمیم گرفتم،
در دانشگاه سینما بخوانم، تصمیم به سینما خواندن ،
از آنجا بود که حرفهای پدر که میگفت،
تئاتر دنیای زیبایی است اما در آن دنیا به زندگی مادی ،
نمیرسی در افکارم اثر کرده بود، آن روزها فکر میکردم،
در سینما، پول بیشتری وجود دارد، و خلاصه اینکه ،
دانشگاه سوره قبول شدم سوره تهران اما نشد ،
که سینما بخوانم یعنی آن سال سوره ،
رشته سینما نداشت و اینبار انگار تئاتر،
و نمایش مرا انتخاب کرد (خنده).
از دانشگاه میگفتید و ورود به عرصه هنری نمایش ،
آنهم به صورت آکادمیک و تخصصی، ادامه دهید…
دوران دانشگاه تا میتوانستم کار میکردم،
کارهای نمایشی دانشجویی، سعی میکردم،
بازیهایم متفاوت باشد و این تفاوت همیشه ،
از فانتزی که در ذهنم بود نشأت میگرفت.
فانتزی ذهنتان چه ساختاری دارد؟
دنیای اطرافم را «پارادیک» میبینم و وقتی،
این نگاه «پارا دیک» را به نقش آفرینی تئاتری میکشانم،
تصویری متفاوت از نمایش کمدی خلق میشود.
نخستین کار حرفهای در دنیای حرفهای تئاتر؟
هوتن شکیبا: دوره یازدهم جشنواره تئاتر دانشگاهی،
یک کار به نام (ویلونهایتان را کوک کنید) داشتیم،
که آنجا جایزه اول بازیگری را دریافت کردم.
بعد از آن جایزه کلی امیدوار به شروع حرکت ،
در مسیر کارهای حرفهای بودم اما امیدم،
خیلی زود کمرنگ شد و مدت زیادی،
در کمرنگی ماند، زمانی به اندازه ۸ سال،
ولی ناامید نمیشدم، دائم کار میکردم،
آنقدر کار نمایشی دانشگاهی انجام دادم ،
که یک روز پدرم که از طولانی شدن،
دوره لیسانس گرفتنم نیز خسته شده بود به من گفت:
«هوتن جان!عزیزم، هشت سال شد،
این دوره دانشگاه، دیگر کافی نیست؟
اگر کاری در تئاتر نیست کار دیگری انجام بده»
ولی من خسته نمیشدم، مرخصی تحصیلی،
میگرفتم و کار نمایشی میکردم، تابستانها ،
همه دانشجویان میرفتند شهر خود،
من در اینجا تنها میماندم، دائم تمرین بدن،
و بیان میکردم، معتقدم بودم تلاشهایم بینتیجه،
نمیماند تا اینکه به کار نمایشی یوسف باپیری ،
رسیدم نمایشی به نام (ماراساد) نقشی کوتاه،
در آن تئاتر داشتم، اما در جشنواره آن سال ،
به خاطر همین نقش کوتاه تقدیر شدم.
برای هوتن شکیبا ملاک انتخاب برای ،
نمایشنامهای که قصد بازیگری در آن دارد ،
نام کارگردانی است که کنار نمایشنامه وجود دارد؟
کیفیت قصه برایم مهمتر است.
و اما برویم سراغ سینما و حضور هوتن شکیبا،
در هنر هفتم، کار سینما کی و چگونه شروع شد؟
هوتن شکیبا: مقابل دوربین بهروز شعیبی ،
در یک تله فیلم بود و پس از آن پارسال ،
کاوه سجاد حسینی بازی در فیلم (شب بیرون) را،
پیشنهاد داد و من هم قبول کردم و این،
نخستین حضورم در یک فیلم بلند بود،
هنوز فیلمبرداری (شب بیرون) تمام نشده بود،
حبیب رضایی که بازیگردان فیلم «طبقه حساس» بود ،
پیشنهاد نقش حسن را به من داد و اینچنین بود،
که به فیلم کمال تبریزی پیوستم و بعد از آن،
(حق سکوت) هادی نائیجی از طرف،
محسن قرایی دعوت شدم.
از سینما و کارهایتان گفتید از نمونههای،
تئاترهایی که هوتن شکیبا را در آن دیدهایم؟
هوتن شکیبا: «به خاطر یک مشت روبل»،
«جن گیر»، «رومولوس کبیر»، «ننه دلاور»،
«بیرون پشت در»، «مترسک»، «دایی وانیا»،
«باغ آلبالو»، «زمان لرزه»، «هیپوفیز»، «ویران»،
«قصه سیبی که پروازکرد »،
« در این شهر فرشتهای وجود ندارد»، «آواز خوان تاس» و ….
تئاترشناسی هوتن شکیبا
نمایشهای هوتن شکیبا
* رومولوس کبیر (۱۳۸۸)
* جن گیر (۱۳۸۸)
* به خاطر یک مشت روبل (۱۳۸۹)
* تبار شناسی دروغ و تنهایی (۱۳۹۱)
* آواز خوان طاس (۱۳۹۱)
* ویران (۱۳۹۱)
* باغ آلبالو (۱۳۹۲)
* مترسگ (۱۳۹۲)
* زمان لرزه (۱۳۹۲)
* هیپوفیز (۱۳۹۲)
* ننه دلاور بیرون پشت در (۱۳۹۲)
*ب ر پهنه دریا (۱۳۹۳)
* دن کامیلو (۱۳۹۳)
* نمایشنامه خوانی هاروی (۱۳۹۳)
* شماره ۱۹۱۹۳(صدا پیشه) (۱۳۹۳)
* کامنت (۱۳۹۳)
* استوان اینیشمور (۱۳۹۴)
* پروژه هملت/شکسپیر(۱۳۹۵)
* مرگ هوتن (۱۳۹۵)
فیلمشناسی هوتن شکیبا
فیلم های سینمایی هوتن شکیبا
* طبقه هساث (۱۳۹۲)
* حق سکوت (۱۳۹۲)
* شب بیرون (۱۳۹۲)
فیلم های تلویزیونی هوتن شکیبا
* کلاه قرمزی ۹۴
* کلاهقرمزی ۹۳
* ابله (مجموعه نمایش خانگی)
گردآوری: کاشمر سلام